دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

۱۳۸۹






سال جدید ٬ که هنوز کاملا نو و براقه ٬ برای همه امیدوارم لبریز از شادی و اتفاقات خوب باشه ٬

( البته آرزو بر جوانان عیب نیست ) ( بخصوص که اینجا ایرانه و فعلا در دوره رو برگردانی خدا از این آب و خاک مقدس به سر می بریم ) ٬ خلاصه امیدوارم امسال رو بدون جنگ و اقلاً اعدام و زلزله بگذرونیم و اگه قراره روزهای خوبمون از تعداد تعطیلیها کمتر باشه ٬ حداقل روزهای بد نداشته باشیم ...


دگر اینکه دلم برایتان تنگ شده بود ٬ بسی بسیار ...

از اون چند نفری هم که حس میکنم پست گذاشتن و نذاشتنم اینجا براشون کَمَکی اهمیت داشته و امیدوارم داشته باشه هم تا در توانم هست ژوزش ارائه میکنم .. .


میگن وقتی دل آدم میریزه ٬

تازه میفهمه دلش چه عمقی داشته . ..


منظورم یعنی این بود که الان که بعد از مدتها اومدم اینجا و نظرها رو خوندم و

به چند تا وبلاگ سر زدم ( غیر از وبلاک رافونه که تقریبا همیشه بهش سر میزنم ) ٬

دوباره یادم اومد که چقدر این حال و هوا رو دوست داشتم و دارم و

چقدر دلم براش تنگ شده بود ...






بالاخره یه عکس از خودم






اینم یه عکس از عروسی ،

یکی از این دوتا آقـــــــــــــای فـــــوق مــــــحــــتــــرم داماده ،

یکیشون هم منم ...

( با تشکر از پیشنهاد رافونه جان برای گذاشتن عکس با یه فیلتر کوچولو )







آخرین عروسیِ خونۀ ما






خواهرم هم عروسی کرد و رفت . ..

قراره تا یکی دو ماه دیگه برا شانگهای زندگی کنن .. .

( یادتونه که گفته بودم داماد چینیه )

( نمی دونم عکس ازشون بذارم یا نه )






پول و ویزا






کاش پرنده بودم ،

یا فقط بال داشتم ،

حداقل میتونستم برم ،

بدون نیاز به پول و ویزا و هر چیز دست و پا گیر دیگه . ..


اگه پرنده بودم ،

اگه می شد برم ،

اگه بال . ..

اگه .. .


اما ...






نجات دنیا






گاهی فکر میکنم نجات دنیا ،

توی نبود بمب اتم یا جنگ و اینجور چیزها نیست ،

نجات دنیا توی نجات دادن روح آدمهاست ،

مطمئناً دست آدم به همۀ مردم روی زمین نمیرسه ،

حتی اگه برسه هم اصلاً معلوم نیست همه با آدم راه بیان ،

اما روح یک نفر رو که میشه نجات داد . ..

گاهی فکر میکنم همینکه بشه کمک کرد روح یه نفر از بدی ها حفظ بشه ،

همینکه بشه روح یک نفر رو از آلودگی ها و ظواهری که بهش زنجیر شده حفظ کرد و نجات داد ،

مثل اینه که دنیا رو نجات دادی . ..


اما وقتی حتی خود اون یه نفر هم نخواد چی ؟

اگه کلید قفل اون زنجیرها دست خود اون یک نفر باشه ،

و کلید رو قورت بده چی ؟ ؟ ؟






آسیب






وقتی شروع می کنی ، جلو میری ،

و میدونی کجا داری میری و چی میخوای ،

اگه آسیب ببینی میگی اشکال نداره ،

دوباره دستتُ میگیری به امیدت و پا میشی . ..

اما وقتی شروع نکرده ،

با سر بخوری زمین ،

دیگه نمیتونی پاشی ،

چون خودت آسیب ندیدی ،

امیدته که آسیب دیده ،

امیدته که از بین رفته ...






اسباب بازی






میگم نخواستی ،

میگه نمی تونستم ،

میگم خودت چسبیدی به گذشته ،

میگه نمیخوام در آینده بفهمی نتونستم ،

میگم . ..

میگه . ..

بعد بازیش تمام میشه ،

میره سراغ یه اسباب بازی دیگه ،

یا شاید یه بازیچۀ جدید ،

آخه یکی یه دونه است ،

از این اسباب بازیها دورش زیاده ...






از حساب تا حسابدار






دقت کردین این روزا با هرکی حرف میزنی میگه حسابداره ؟

( به قول دوستم تلفن جواب میدن اما میگن حسابدارن )


پس چرا هیچکس حساب عمرها رو نگه نداره ؟

حساب لحظاتی که می خنده رو ،

حساب لحظاتی که صرف میشه برای کسی رو . ..

چرا همه میخوان حساب همدیگه رو برسن ؟

چرا همه حسابی تنهان ؟


چرا با اینهمه حسابدار ، رو هیچکس نمیشه حساب کرد ؟


گاهی احساس می کنم حساب کارها از دست خدا هم در رفته ...






مردم






همش می ترسم از ایران برم و اونجا* هم با مردمی روبرو بشم که دائم دروغ میگن ...




* مهم نیست کجا ، این اونجا میتونه هر جایی باشه .






حتی یکبار






کسی تا حالا یه دختر :

زیبا* ، با اندام جذاب ، س.ک.س.ی ، وفادار و متعهد دیده ؟

منظورم اینه که همۀ اینها رو با هم داشته باشه . ..


من به نسبت همسن و سالهای خودم تا جایی که دیدم و می دونم

ارتباطها و دوستیهای خیلی خیلی کمتری رو داشتم و تجربه کردم . ..

اما با اطمینان میتونم بگم که از اکثر همسن و سالهام دخترهای بیشتری رو دیدم . ..


و هرگز نه خودم دیدم ، نه از کسی شنیدم ، نه توی کتابی خوندم و

نه حتی توی افسانه ای به دختری برخوردم که همۀ این ویژگیها رو با همداشته باشه . ..

مطمئناً هممون به کسایی برخوردیم که یکی دو تا ، یا بیشتر یا کمتر از این

ویژگیها رو داشتن اما هرگز همه رو با هم نه . ..

جتی اگه رجوع کرده باشین توی زنهای قدیس و معصوم ادیان مکاتب مختلف هم

برای هیچ زن و دختری همۀ این ویژگیها با هم قید نشده . ..


حالا نکته یا سوال اینجاست که :

خـــــدا چرا یکبار ، فقط یکبار و برای نمونه همچین موجودی رو نساخته ؟

اگه برای جواب اراجیفی مثل : ( حکمتی داشته ) ، ( دلیلی داشته ) رو قلم بگیریم ،

به نظر من فقط این جواب میمونه که :

خـــــدا نمیتونه حتی برای یکبار هم که شده این موجود رو بسازه .. .


همچین خدایی که چپ و راست دم از توانایی و قدرتش میزنه ،

باید رید بهش که تو همچین کاری مونده ،

این خدا حتی ارزش اینکه جلوش زانو هم زده بشه نداره ...




* توجه کنین که بین زیبا بودن و س.ک.س.ی بودن فرق هست

و هر زیبایی س.ک.س.ی نیست و برعکس .


فکر کنم باز عصبانیم .