دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

تو ؟ راه ؟ بیراه ؟







تو از راه می رسی ،
من از راه بدر میشم ...






گُم و پیدا







خدایا چه گم کرد ، آنکه تو را یافت ؟
و چه یافت آنکه تو را گم کرد ؟

این روزا وقت و بی وقت این جمله ( که اگه اشتباه نکنم از امام حسینِ ) از ذهنم میگذره ...





یه مفهوم







هر شب یه جایی هست که زمان متوقف ،

من متوقف مبشم ،

تو متوقف میشی ،

همه چیز . ..

شناور میشم تو یه چیز دلگیر ،

شاید یه حس ،

یا یه مفهوم ،

برای ده دقیقه ،

گاهی کمتر یا بیشتر . ..






وارث - ستار






آهنگ قسمت نظرات 

وارث - ستار







مَردُمَم ؟







تو ایران تمام مدت از دست این ملت حرصم می گرفت ،

از رفتارشون ، عقایدشون ، شیوۀ برخوردشون با هر چیزی . ..

اما اینجا ،

از این فاصله که نگاهشون می کنم ،

ملت مظلومی رو می بینم که هرگز از زیر بار ظلم و فشار قد راست نکرده ،

ملتی که انقدر بازی داده شده که مدتهاس نقش خودش رو تو این بازی از یاد برده . ..


برای مَردُمَم اندوه گینم …






شکل چدید







متوجه شدم الان که تنها زندگی می کنم هیچ چیزی گم نمیشه ،

شاید یادم بره چیزی رو کجا گذاشتم اما گم نمیشه . ..

حتی وقتی یه برگۀ کاغذ از دستم میفته زمین ،

تا وقتی که خودم نرم و ورش دارم همونجا میمونه . ..

این یعنی وقتی چیزی رو پیدا نمی کنیم و بر چسب گم شده رو بهش میزنیم ،

داریم بی اعتمادیمونو به دیگران به نمایش میذاریم ؟


نمی دونم این خوبه یا بد !

هر چی هست حسِ جدیدیه ،

تجربۀ شکل چدیدیه از بودن در تنهایی ...