دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

خاص






این جمله رو قبلاً کم و بیش میشنیدم :

تو آدم خاصی هستی ...

برای اینکه دروغ نگفته باشم باید بگم بدمم نمیومد . ..


اخیراً این جمله رو از آدمهای مختلف ، زیاد شنیدم ،

زیاد یعنی بیشتر از هر جملۀ دیگه ای شنیدمش ،

اما مسئله اینه که هر چی جلوتر میرم بیشتر ازش بدم میاد ،

چون این خاص بودن که معمولاً همراه متفاوت بودن بهم ارائه میشه ،

یعنی ؛ تو قراره تنها باشی و تنها بمونی . ..

یعنی ؛ تلاش بیخود نکن و بیهوده هر دری رو نزن . ..

یعنی ، تو همینی که هستی و این چیزی که هستی یعنی تنهایی ...






این روزا ...






ایــن روزا بـــدون فــاصـلـه دارم پــشـت ســر هــم تــراژدی تـجـربـه مـیـکـنـم ،

آخرین موردش با اینکه طـرفـم زمینه اش رو چید ، اما واقعاً تقصیر خـودم بـود ،

امـا از عــکــس الــعــمــل مــن بــه بـدتــریـن شــکــل ســوءاسـتـفـاده شــد ،

خـوبـه کـه گـفـتـم کـسـایـی کـه فـکـر مـیـکـنـن تـنـهـان بـه ایـنجـا سـر نزنن ،

حمل بـر پُـر رویـیم نـکنـین ، اما خوبه که ایـنـجا درخواست و دوسـتـی نمیدم ،

خـــــلــــاصــــه خــــوب جـــــوری تــــــــو مــســـیــر لِــــــــــــــــــه شـــدنــــم ،

فـــــقــــط بـــایـــد دیـــد خـــدا تــا کــجــا مــیــخــواد بـــرونــه قـــضـــیـــه رو ...


دلم میخواد بگم ، بیاین هممون همو ببخشیم ،

اما گاهی انقدر دردِ آسیبی که رسیده زیاده

که همون درد نمیذاره یه این زودیا و راحتیا فراموشش کنی ،

اما بازم الارقم ( انشای درست : علیرغم )  میلِ دلم میگم

بیاین همو ببخشیم ...






بادبادک






تو از راه میرسی ،

روحم از خنکای رسیدنت سرما می خورد ،

از من بادبادکی بساز ،

رهایم کن ،

بگذار برای تو در آسمان برقصم ،

نخم را به پایت ببند ،

میخواهم هر جا رفتی با تو بیایم . ..






برخورد مامور ...






اینم یکی دیگه از نتیجه های وبگردی هامه که توی سایت گویا پیداش کردم . ..

با متن خودش میذارم که بارگزاریش کنین رو کامپیوترهاتون و گوشش کنین ( 5 دقیقه است ) :


ساعت حدود ۷ و ۴۰ دقیقه صبح روز چهارشنبه مورخ ۲۴ تیر ۱۳۸۸ هانیه جوادی منش گزارشگر رادیو درحال تهیه گزارشی مستقیم درباره قطع اس ام اس است که فردی به وی مراجعه می کند و از وی درخواست مجوز تهیه گزارش می کند. این ماجرا که همزمان از رادیو پخش می شد را بشنوید :


لینک دانلود

اینم لینک خود صفحه برای کسایی که از فیلتر میتونن رد بشن :

http://news.gooya.com/didaniha/archives/2009/07/091286.php




در ضمن ماهی سیاه کوچولو جان ، موقعی به خودت اجازۀ نظر دادن توی وبلاگ دیگران رو بده که خودت اجازۀ نظر دادن دیگران رو توی وبلاگت بدی .






لبخندی در . ..






در دوردست لبخندی سرک میکشد ،

دست تکان میدهد ،

به من امید میدهد ،

و من همۀ روز و همۀ شب را برای رسیدن به آن میدوم ،

ولی در نهایت باز از او دورم ،

و برای لبخندی در دوردست گریه میکنم ،

و

او همچنان لبخندیست در دوردست ...






خدایِ جبار ، خوابی یا بیدار ؟






میگما ؛ خدا ، ما و وضعمونو می بینه و وضعیت اینطوریه ؟






نسیمِ معطر صدایت






برای تو می نویسم ،

که در دل تاریکی و

در چهره زیبایی داری ،

و خدا را به انتظار نشانده ای

تا رو به او گردانی . ..


برای تو می نویسم ،

که از من شمعی میسازی

غرقِ در شعله ای سبز ،

که از من پروانه ای میسازی

پر پرِ حقیقتی که می پوشانی . ..


برای تو می نویسم ،

روحم را با نسیمِ معطر صدایت در مینوردی . ..


ببر مرا به آنجا که عشقی نهفته داری ،

ببر به ناشناخته های دلت ،

ببر به ابرهایی که چشمانت می سرایند ،

دِ آخه پدر سگ به چه زبونی بگم دوست دارم ؟

دِ زبون نفم یه ذره حرف گوش کن ،

دست از لج بازی بردار پاشو بیا پیشم* ...




*یه زمانی یه دوستی به اسم شیده داشتم ، این برای اونه ، با این تفاوت که یه 3-4 سال دیر نوشته شد ...






آن مرد






آن  مرد  آمد  .

آن  مرد  در باران  آمد  .

آن  مرد  با  اسب  آمد  .


آن مرد با اسب آمد ،

و عشق مرا برد ،

من باریدم . ..

و در ده دیگری گفتند :


آن  مرد  با  عروسش آمد   .  .  .






برای دلم . . .






عشق همۀ چیزی بود که در دلم نهان کرده بودم ،

تویِ بی همه چیز کاشف آن شدی ،

و شدی همه چیز

                        برای دلم  . . .






جاری خواهی شد ...






دیر یا زود در تو آب میشوم ،

و تو در تنم جاری خواهی شد ...