برای تو می نویسم ،
که در دل تاریکی و
در چهره زیبایی داری ،
و خدا را به انتظار نشانده ای
تا رو به او گردانی . ..
برای تو می نویسم ،
که از من شمعی میسازی
غرقِ در شعله ای سبز ،
که از من پروانه ای میسازی
پر پرِ حقیقتی که می پوشانی . ..
برای تو می نویسم ،
روحم را با نسیمِ معطر صدایت در مینوردی . ..
ببر مرا به آنجا که عشقی نهفته داری ،
ببر به ناشناخته های دلت ،
ببر به ابرهایی که چشمانت می سرایند ،
دِ آخه پدر سگ به چه زبونی بگم دوست دارم ؟
دِ زبون نفم یه ذره حرف گوش کن ،
دست از لج بازی بردار پاشو بیا پیشم* ...
*یه زمانی یه دوستی به اسم شیده داشتم ، این برای اونه ، با این تفاوت که یه 3-4 سال دیر نوشته شد ...
مواظب باش از این به بعد دیر ننویسی:)
چـــــــــــــــــــــــــــــــشــــــــــــــــــــــــــــم خانـــــــــــــــــــــــــــــم ...