دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

زبونه میکشن و آبی نیست






درونم پُر از نیازهاییه که مثل شعله هایِ آتیش زبونه میکشن و آبی نیست که بریزم روشون ، از دستم کاری براشون بر نمیاد ، البته اول فکر می کردم برمیاد ، همۀ تلاشمم کردم و به هر دری هم زدم که بازم البته بسته از کار در اومد . ..

دیگه از وجود نفرینی که چمبره زده رو زندگیم مطمئنِ مطمئنم ، هم عذاب میکشم هم قبولش کردم...






نظرات 6 + ارسال نظر
رافونه چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:29 ق.ظ

این نفرین فقط واسه زندگی تو نبوده منم با تو توی این نفرین که بر زندگی هامون افتاده شریکم.

متاسفم که میبینم توی این تلخی تنها نیستم و کسای دیگه ای هم این روزهای زشت و دارن سپری میکنن ...

امیر رشتی شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ق.ظ

سلام داداش با اجازه من از وب رافونه اومدم وبلاگو خوندم دمت گرم .خیلی خوب نوشتی منم یه بابا دارم که نگو !!رفته به احمدی نزاد رای داده هی میگه ندا رو ارش حجازی کشته!به خدا بابا تو خیلی بهتره !

ممنون که سر زدی ...

امیر رشتی شنبه 20 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:44 ق.ظ

هان اینم خواستم بگم من یه نامزد دارم خیلی خوشیم واسه خودت عشق داشته باش ازدواج کن البته به عنوان برادر کوچکتر گفتم!

خیلی ممنون از پیشنهاد برادرانت ...

ازاده چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:59 ق.ظ

سلام الان دارم زار زار گریه میکنم اصلا نه شما رو میشناسم نه هیچی این ۵شنبه قراره منو به زور شوهر بدن دلم خیلی گرفته دارم میترکم تورو خدا تو وبلاگتون بنویسید اینقدر خانواده ها دختراشونو نزنن وبه زور شوهرشون ندن

باشه ...

رافونه چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:59 ب.ظ

حالت خوبه؟

آره عزیزم ، ممنون از اینکه همیشه بیادمی و حالمو می پرسی ، نمیدونی چقدر این کارت بهم انرژی میده ...

آزاده پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ http://www.tina100.blogfa.com

استاد تلاق با ط دسته داره گفته باشم وگرنه حناق می شد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد