دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

چند خط با کثافتها






( چون توی خواننده هام چند تا استثنا هست ، پس به خاطر اونا همۀ خواننده های اینجا رو از حرفام استثنا میکنم ،

امیدوارم کسی به خودش ، و به دل نگیره )


انقدر توی سالهایِ گذشته با خودم این بدِ اون بدِ کردم ،

انقدر گفتم اگه اینو بگم این ناراحت میشه ،

اگه اون قضاوتُ بکنم اون ناراحت میشه ،

که حالا انجامِ خیلیاشون برام عملاً غیر ممکن شده ،

انقدر هی جمع کردم تو خودم که دیگه سنگینیشونو نمی تونم بیشتر از این با خودم اینور اونور ببرم؛

دلم میخواد کینه بورزم به خیلیا ،

راحت نظر بدم ،

قضاوت کنم ،

فحش بدم ،

بگم برو گمشـــــــــــــــــــــو ،

بگم کثافـــــــــــــــت ،

دلم میخواد نخندم که بقیه فکر کنن سر حالم ، امیدوارم همۀ این بقیه برن زیر گل ،

میخوام حسادت کنم ،

آشغالا ،

حیوونا ،

پست فطرتها ،

کثافتها ،

کثافتها ،

کثافتها ،

حروم زاده ها ،

دلم میخواد نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــره بزنم ...




(چرا انقدر داغونم ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟ )






نظرات 1 + ارسال نظر
رافونه جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ

سعی کن می تونی:))

رافونه نمی تونم ، باور کن نمی تونم ، همین داره پدرمو در میاره ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد