ضیافتی بر پاست ،
ضیافتی بر پا ، بر پایِ . ..
موشها تارِ عنکبوتِ کهنه را پاره میکنند ،
خود را روی وعدۀ غذایشان می اندازتد ،
دندانهای تیزشان را در گوشتی چروکیده فرو می برند ،
دهانشان که پُر شد ،
آرواره هایشان را به هم می رسانند و سرشان را عقب میکشند ،
گوشت با بی تفاوتی کنده میشود . ..
از چیزی که زمانی همه چیز بود ، چیزی نمی ماند . ..
موشهایِ زمان از هم می درند دلم را ...
زیرسیگاری پُر شد ، باز ...
نمی دونم چرا جدیدا نظری ندارم
آخه هر چی داری ، میریزیش تویِ پستهای طولانیت .. .
روزگارش سیبی بود، که هر گازش طعمی داشت، گاهی ترش، و گاهی شیرین و گاهی تلخ.
آهان ...