امروز عکس یه نفرو اتفاقی تو نت دیدم ،
( نپرس کی ، نمیگم )
هم چهره اش آشنا بود ،
هم غریبه ،
ناز و
با وقار و
خانم و
محجوب هم نشون می داد . ..
پر از غمم بود ، ( پر بودا ، در حد یه چیز میگم یه چیز میشنوی )
دلمم خواستش ،
اما به دلم گفتم باز یه چیز غمگین دیدی خواستی ؟
دلم گفت معذرت ...
منم قبول کردم .
اما همش جلو چشممِ صورتش ،
نکته بد قضیه اینه که ایرانی بود ،
( چرا یه ایرانی باید انقدر غم تو صورتش جمع بشه ؟ )
من که همه چیزو گفتم ، اینم بگم
دوست دارم بغلش کنم ،
سرم و ببرم نزدیک گوشش بگم تو رو خدا انقدر ناراحت نباش ،
بگم اگه به خاطر کسی ناراحتی ،
هر جای دنیا باشه برات پیداش می کنم ...
یه کوچولو هم گریه کردم ...
بگذریم ،
دلم می خواست به یکی بگم
گفتم اینجا بنویسم .. .
فقط کــــــــاش ...
از اون کاش ها که میدونی عملی نیست .
چه احساس قشنگی! حداقل براش خیلی از ته دل دعا کن و صدقه بذار! یا براش یه هدیه بفرست یه تسبیح صلوات و ذکر... مطمئنا اثر خوبی روش میذاره.
چشم ، بی نهایت از راهنماییتون ممنونم ، خودم اصلا یاد ذکر و تسبیح نیفتاده بودم ...
----------------------------
ایران نیست ،
دستم به خداش راحت تر میرسه تا خودش ...
مرسی خیلی قشنگ نوشتی.
با اون تیتر بعد از خوندن پاک کن ، یاد فیلم Burn After Reading افتادم . با مزه بود ...
چرا به خودش نگفتی؟
میدونی چرا انقد گریه میکنیم؟چون بیخود به خودمون و دلمون و آدمهای دورمون سخت میگیریم..من هرگز دلیل نگفتن ها رو نمیفهمم..چرا وقتی میشه لذت برد باید تنها موند؟
اگه خوب به عکس دقت کنی اونی که رو گونه برق می زنه یک اشکه تو که جمع اون اشک هایی
فهمیدم که میفهمی فهمیدنمو ...