-
من
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 01:15
دوربین منو از پشت نشون میده ، توی بیابون ، قدم زنان وسط یه جاده که تا افق رفته ، به سمت خورشید در حال غروب میرم . .. یه اسلحه با بی تفاوتی توی دستمه . .. از پشت سرم یه گون قلت زنان از یه طرف وارد کادر میشه و از طرف دیگه بیرون میره . .. دوربین آهسته به سمت پایین میاد تا به سطح زمین برسه ، روی زمین ، جلوی دوربین ، طوری...
-
همدیگه رو می فهمیم
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 15:47
تا میرم جلوی پنجره ، پسری هست که میاد توی پنجره . .. با من دستشو بلند می کنه و با من پلک می زنه ، فقط حرف که می زنه صداش از شیشه رد نمشه . اما همدیگه رو می فهمیم . . .
-
اشکان ...
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 02:41
بازم ، گریه ام گرفت . .. یعنی گریه ام انداختن . اما چه فرقی می کنه ؟ مهم، این بغضیه که دویده توی گلوم ، و همه جا رو تار می بینم .. .
-
روز قبل از امروز
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 02:07
یه روزگاری شروع کردن ساده بود و تمام کردن مثل جون دادن بود ، اما این روزها شروع کردن سخت شده و تمام کردن شده به راحتی آب خوردن . واقعاً چرا ؟
-
با تو تمام می شود ، دلـــم .. .
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 01:26
تو تمام شدن می بینی ، من شکستنو تجربه می کنم . . . تو رفتنو تجربه میکنی ، من تجزیه شدنو . . .
-
۱۰ دقیقه پیش ...
چهارشنبه 25 دیماه سال 1387 00:19
من میگم از تنهایی ، از تاریکی می ترسم . چراغو خاموش می کنه و از اتاق میره بیرون و درو می بنده . .. به خدا راست میگم ، همین ۱۰ دقیقه پیش این کارو کرد .. .
-
کـــــــــــــم نـــــــــــــه
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 22:59
عصبانیم ، کم نه ها ! زیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد ...
-
سردمه ...
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 22:49
سردمه ... خیلی سردمه . .. لعنت به دنیای مدرن ؟ چون الکی و زود متوقع میشم .. .
-
قل
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 00:38
از اونجا که تویی ، فقط پسری رو میبینی لاغر ، بور و جوان ، ایستاده در شهری که ارزشها درونش مردن . در شهری که بهای هر کسی به پول توی جیبشه ، محبت داشتن به هم ، دورترین خاطره مردمشه و دروغ مثل غبار روی همه چیز نشسته .. . به قلبم بیا تا وارد شهری بشی که ارزشها هنوز درونش تازه اند ، بهای هر کس به حجم عشقیه که حمل می کنه و...
-
خوب معذرت می خوام ...
سهشنبه 24 دیماه سال 1387 00:00
معذرت می خوام ، نمی خواد خودتونو به زحمت بندازین . نظرم بابت خواسته پست قبلی عوض شد . ترجیح میدم تو همین ... بمونم تا اینکه وارد ... بشم . ..
-
ما !!!
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 22:57
یه روزی ، یه جایی خوندم ; آدم وقتی دلش می ریزه ، تازه می فهمه دلش چه عمقی داشته . دلم برای ریختن ، دلم برای تجربه دوباره ، حس ریختن ، برای "ما" شدن ، برای همه تلخ و شیرین های پس "ما" شدن ، بی قراری می کنه ، بهانه می گیره ... چی بهش بگم ؟ نگرانشم . شما اگه معشوق وفاداری دیدین ، بهش بگین دلی اینجا...
-
معجزه خاموش
دوشنبه 23 دیماه سال 1387 01:14
معجزه خاموش اجرا : داریوش شعر : ایرج جنتی عطایی آهنگ : بابک سعیدی تنظیم : بابگ سعیدی از آلبوم معجزه خاموش طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده یه آه خداحافظ ، یه فاجعه ساده خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد ای معجزه خاموش ! یه حادثه روشن شو ! یه لحظه ، فقط یه آه ، همجنس شکفتن شو از روزن این...
-
رویا .
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 23:04
دیگه نمیاد دیدنم . پر از رویای بی رویارویی ام .. .
-
همه متون خواندنی تاریخ
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 02:24
یادته وقتی برات " . " شدم ؟ ای بابا ! همون موقعی رو میگم که گفتم : تو اندازه همه متون خواندنی تاریخ برام جاذبه داری . - اول فکر کردم دیگه نمیبینی منو ، اما معلوم شد بعد از اون " . " رفتی سر خط .. .
-
بعضی شبا
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 00:49
دیدی بعضی شبا داغونی ؟ خراب ، ویرون ، گم ، خسته ؟ آره ، امشب از همون شباس ... خوب میشم ، مگه نه ؟ آره ، خوب میشم . این اولین شب ویرونی نیست .. . آخ که بازم، بازم تو نیستی . . .
-
ورای "تو"
یکشنبه 22 دیماه سال 1387 00:02
ورای "تو"یی که می گویم ، تو نیستی ، کسی جز "تو" هم نیست ...
-
می ، می ،می ترسم . . .
شنبه 21 دیماه سال 1387 22:51
تنهایی خیلی بده ، خیلی بد .. . می ترسم ، از همه چیزهایی که تو نمی دونی چی اند می ترسم . ..
-
قلم
چهارشنبه 18 دیماه سال 1387 19:56
قلم کهنه ام بالاخره سر باز کرد ، و لخته جوهر پشت آن خودش را به بی گناهی کاغذ رساند .. .
-
؟
چهارشنبه 18 دیماه سال 1387 19:42
کسی نیست بیاد زندگی را بدزدیم ؟ آنگاه میان دو دیدار قسمت کنیم ؟
-
تنهایی
چهارشنبه 18 دیماه سال 1387 17:16
چنان چسبیده بهم که انگار باهام به دنیا اومده ، تنهایی رو میگم ... smsهایی که میزنم ، باد میبره .. باد میبره به جایی که هیچکس نیست ... نکنه وجود ندارم ! نکنه خودمم با یه sms رفته ام .. ایراد از آینه یود که توش نبودم . . .
-
بنام خداوند بخشنده مهربان
چهارشنبه 18 دیماه سال 1387 06:13
عجب روزی اینجا راه افتاد . تو آسمون جشن و رو زمین جهنم . خودمم آدم مذهبی نیستم اما حالم یه جوریه ، فکر کنم زیر سر خداس . امروز ... عاشوراس . . .
-
آزمایش...........................
چهارشنبه 18 دیماه سال 1387 03:10
۱ ۲ ۳ آزم ایش می کنم . قا لب س ر جاشه ؟ سایز فونت چطوره ؟ رنگ خوبه ؟