فرار از تنهایی یا پناه به آن ؟

برام جالبه که از هر ۱۰ وبلگی که میرم ، 

۶-۷ تاشون از تنهایی میگن و 

از تنهایی گله میکنن ، 

توی نظرات هم همین وضع ادامه داره . .. 

اما عجیب اینه که ۹۹٪ همین افراد از 

گذاشتن ایمیلشون فرار میکنن و به شکلی از  

بر قراری ارتباط دوری میکنن . .. 

این یعنی دلخستگی یه ارتباط از دلخستگی تنهایی بیشتره ؟ 

( و ترجیح میدیم توی تنهایی بمونیم ؟ ) 

این یعنی از تنهایی گفتن و گله کردن هم مد شده ؟ 

( و واقعاً تنها نیستیم ؟ ) 

این یعنی ما توی نت هم نقاب میزنیم و به هم دروغ میگیم ؟ 

ما هم برای دیگران ، دیگران حساب میشیم ، 

چرا حاضر نیستیم رفتارهای خودمون رو توی 

ارتباطهای قبلی ( حتی فقط آخرین ارتباطمون ) 

مرور کنیم و ببینیم چکار کردیم که جنس متفاوتمون* 

( چه آقا ، چه خانم )ترجیح میده توی تنهایی 

بمونه ولی وارد یه ارتباط جدید نشه ؟ 

* به نظر من جنس مخالف وجود نداره چون ما آفریده شدیم 

تا همو کامل کنیم و این نشونه مخالفتی با هم نیست ، 

و تنها چیزی که هست تفاوتهای فیزیولوژیکی و روحی ماست ، 

که ما رو از هم متفاوت می کنه ... 

صدای سکوت

از سر شب از شدت سکوت ، 

توی گوشم صدای سوت میاد ، 

( شنیدینش که ؟! ) 

صدای رادیو هم قطعش نمی کنه ، 

دیگه داره کلافم میکنه ... 

تنهاییم شدید نیست

تا میام فکر کنم اونقدرها هم تنهاییم شدید نیست ، 

یکی میاد میگه فکرای الکی نکن ، 

میگه خره خیلی تنها تر از چیزی هستی که به نظرت میاد ، 

میگم خوب ، پس چی ؟ 

میگه اما حالیت نیست ... 

بشه پس زمینه زندگی

چقدر بده انقدر تنهایی پر رنگ بشه که 

بشه پس زمینه زندگی ، 

تا جایی که اگه یکی خالصانه خواست ازت بگیردش ، 

بترسی و و فرار کنی  ... 

دلم میخواد

خیلی وقته بر قرارم ، 

دلم میخواد باهاش قرار بذارم ، 

یه قرار طولانی ، 

از اونا که آدمو بی قرار میکنه  ... 

اما نیست که . . . 

اون روز ...

اون روز که خدا داشت برای هر کسی یه دیوار میساخت ، 

به من که رسید مصالحش تمام شد . .. 

برای همینه که دیوار من از همه کوتاه تره ، 

یه ردیف آجر بیشتر نیست .. . 

اونا

وقتی رفتی ۲۶ سالم بود ، 

الان ۴۶ سالمه ، 

اما همه میگن فقط ۲ سال گذشته ... 

اونا که تو لحظه لحظه اش نشکستن . .. 

اونا که هر روزش خرد نشدن . .. 

اصلاْ اونا دروغ میگن ، مگه نه ؟ 

وقتی

گاهی پر از تنفرم ، 

گاهی پر از عشق . .. 

وقتی لبریز تنفرم می دونم 

از چی یا کی و چرا متنفرم . .. 

اما وقتهایی که لبالب عشقم 

نمی دونم هدفش کیه یا چیه ، 

حتی نمی دونم علتش چیه . .. 

خیلی حس اندوه بار و بدیه به خدا  ... 

عاشق بود

خوب بود ،

تنهایی رو می فهمید ،

همراه بودن رو بلد بود . .. 

فقط ، عاشق بود .. . 

باید برگردم

مرخصی چند روز به یه ارتباط دست و پا شکسته تمام شد ، 

باز باید برگردم به تنهایی مـــــطـــــلـــــق  ...