-
گپ زدن با تو ، یا ، گپ زدن با توهم
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 06:48
تصور کن دوتایی نشستیم و تو یه سوال ازم بپرسی ، مثلاً بپرسی وبلاگ چیه ؟ بعد من شروع کنم برات توضیح بدم ، از اینکه سرویس وبلاگ چیه و چطور خدمات میده و ثبت نام و قالب و نظر دادن و خلاصه سیر تا پیازشو برات بگم ، حالا خودتو از این تصور حذف کن ، چی میمونه ؟ من میمونم که دارم با صدای بلند ( منظورم فریاد زدن نیست ، صدایِ...
-
پیمان ابدی هم به خاطره ها پیوست ...
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 03:08
پیمان ابدی بدلکار ایرانی سریال تلویزیونی «هشدار برای کبری 11» بر اثر سانحه رانندگی هنگام فیلمبرداری درگذشت . .. ( عکسهاش ) به نظر من که فدای نبود ایمنی توی این شغل تو ایران شد ، از اون خبرا بود که مثل پُتک میخوره تو سر آدم ، هنوز گیجم از شنیدنش . .. روحش شاد . .. فاتحه فراموشمون نشه ...
-
مـــا د ر ؟ !
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 00:27
( لینک عکس ) واقعاً مادرها همونقدر که گفته میشه ویژه ان ؟ همونقدر که گفته میشه خوب یا مهربونن ؟ واقعاً بچه هاشون براشون فرقی ندارن ؟ واقعاً خوبی و شادکامیِ همۀ بچه هاشونو به یه اندازه میخوان ؟
-
با شما هم
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 23:19
اینو توی وبلاگ گوجه سبز دیدم ، خوشم اومد ، ( برخلاف خودش که ازش خوشم نمیاد ) ، گفتم با شما هم قسمت کنم ...
-
۱۸ اردیبهشت
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 20:57
<<< جمعه 18 اردیبهشت ، روز جهانیِ تالاسمی >>> با آزمایشهای پیش از اردواج ، از تولد کودک مبتلا به تالاسمی پیشگیری کنیم ...
-
چشمهایش
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 03:48
چشمهای تو از هر چه زیبای سرشار ، هر چه میخواهم دارا ، کاش داشتمشان ...
-
پرواز در ...
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 02:19
با فشاری شبیه همون فشاری که به پاهام میارم تا از روی جوب بـپـرم ، از زمین بلند میشم ، الـبـتـه خیلی نمیرم بـالـا ، اما قابـلِ قـبـولـه ، راحت سر و ته می ایستم روی سقف ، میتونم از دیـوار راست برم بـالـا ، برای همه هـم این ویـژگیم طـبیـعیه ، تـوی هـوا شـــنـــاورم و آی لــــذت داره ، آی لــــذت داره کـــــه...
-
استثناً همیشه
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 01:30
همیشه ۳ تا بودیم ، یکیمون هم اضافه بود . .. اون همیشه من بودم ... چرا همیشه ۳ تا بودیم ، یکیمون هم اضافه بود ؟ چرا اون همیشه من بودم ؟؟؟
-
لیستِ شلوغِ شماره ها
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 01:29
تنها نشستم تو اتاقم ، گوشی موبایل تو دستمه ، لیستِ شلوغِ شماره ها رو بالا و پایین میکنم ، اما کسی نیست که . .. رادیو روشنه و مجریهایِ برنامۀ شبانه شر و ور میگن ، باز از سکوتِ خرد کننده بهتره . .. چند دقیقه یه بار دست میکنم تو دماغم * ، سیگارم روشنه ، چشمام از خواب میسوزن اما خوابم نمیبره ، کتابی صِدام نمیزنه ،...
-
مینا
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1388 00:01
از سنگ ، از من ، مینا میسازی ، به پلک بر هم زدنی ، معجزه کردنی ... ( منظور از مینا ، آسمونه و اسم هیچ شخص خاصی نیست )
-
همه رو ...
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 21:12
انتخابات نزدیکه ، منکه انتخابمو کردم ، قدم به قلبم بگذار و همه رو ردِ صلاحیت کن ...
-
باز روزِ ویژه
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 00:31
هیچوقت فکر نکردم امکان داره کسی از تولدم خوشحال شده باشه ، چهارمین پسر بودم که با آرزوی به دنیا اومدن یه دختر بعد از سه تا پسر UpLoad شده بودم ، اونم در حالی که سرِ پسر قبلی نصف روز کشش میدن که به مادرم بگن اینبار هم پسر DownLoad کرده مبادا حالش بد بشه . با این اوصاف می بینین که هیچکس دلیلی برای شاد شدن از ورودم...
-
رویایِ بیداری
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 06:16
میگما ؛ کاش دنیا همینطوری میموند ، فقط دیگه توش جنگ نبود ، هیچکس با هیچکس جنگ نمیکرد . .. مگه نه ؟
-
خسی در خاک ، کسی در افلاک
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 05:22
درهای آسمان که گشوده شد ، تو که آمدی ، پیدا بود از جنس ما نیستی ، از جنس ما که هر روز و روز ، سردرگُمیمان را می دویم و هر شبانه رویایِ همسر برادرمان را به تخت میبریم . .. ما که نه عشق میدانیم یعنی چه ، ما را به آتشِ در دل چکار ، ما همینکه شکمی پُر کنیم و در تختمان به بیگاری مشغول شویم در بهشتیم ، آنوقت تو آسمان آورده...
-
آگهی رهایی
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 23:25
به یک دوستِ با صداقت ، ا هلِ وفاداری ، با معرفت ، محجوب ، مهربان ، خوش اخلاق ، خوب ، صمیمی ، برای رها شدن از تنهایی نیازمندیم . .. لطفاً رزومۀ خود ، به همراهِ ویژگیهای فرد مورد نظرتان را در قسمت نظرات وارد کنید ، به فرد مناسب در اسرع وقت پاسخ داده خواهد شد ، با تشکر مدیریت وبلاگ ... ( موارد برجسته شده از موارد الزامی...
-
نوشتن با دلِ باز یا گرفته !!!
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 01:16
جدیداً متوجه شدم وقتی سرِ حال و حوصله ام و علتی برای پکر بودن نیست ، دمق نیستم و دلم نگرفته قلمم کار نمیکنه ، هر کاری میکنم دستم به نوشتن نمیره ، تو هیچ زمینه ای ، نه میتونم عاشقانه ای بنویسم ، نه از تنهایی بنویسم ( با اینکه اصلاً تنهاییم فرقی نکرده ) ولی کافیه یه سر سوزن به هر دلیلی دلم گرفته باشه تا زمان برای نوشتن...
-
تو ؛ انـــــاری در دل
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1388 02:10
آنقدر از خوبیِ تو خواهم گــــفــت ، خواهم نـو شـت ، خواهم ســر و د ، تا در دنیا جایی برای کلمۀ دیگری نماند ...
-
مثل ...
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 23:52
مثل کشتی شکسته ای که از طوفان گذشته ، و کارش با دریا به انتها رسیده . .. آ ر و مـــم ...
-
هر کجا هستی باشی ...
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 19:57
همین که میدونم زیر همین آسمونی ، همین خورشید برات روز میاره ، همین ابرا خیست میکنن ، آرومم میکنه . .. تو همینجایی ، کنج دلم ...
-
مـــعـــلـــم
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 19:11
اینو یادم نیست کِی ، اما میدونم یه بار دیگه تو یه وبلاگم گفته ام ، اما چون چند روزه باز تو سرم میچرخه دوباره مینویسمش : همیشه وقتی دور و ورِ روز معلم میشه ، یا اولِ مهر میرسه یادِ آخرین روز کلاسِ اول دبستانم میفتم ، خانم صادقی ( اونسال سالِ آخر تدریسش بود و اونروز بازنشست میشد ) هممونُ به صف کرد و گفت همینطور که از...
-
عبادتِ خوبی است تنهایی ؟؟؟
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 16:36
این عکس و تیتر صفحۀ بسم اللهِ شمارۀ جدیدِ ( 209 ) همشهری جوانه . .. جالب بود برام ، تو اوج روزهایی که به هر دری میزنم که از تنهایی بزنم بیرون و حاضرم همه چیزُ بدم واسه یه دوستِ خوب که دستمو بگیره و از تنهایی بیرون بکشدم ، اونوقت مجله ای که آبونمانم ، صفحۀ اولشُ اینطوری شروع میکنه ... البته از یه دیدِ دیگه اگه بهش نگاه...
-
د یـــــد گـــــا ه
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 04:41
دیدین بعضی وقتها آدم خواب میبینه هر چی صدا میزنه ، با اینکه همه نزدیکشن باز کسی نمیشنوه ؟ حتی میره میگیره تکونشون میده باز متوجۀ آدم نمیشن ؟ دیدین صبح که بیدار میشه و با اولین نفر که حرف میزنه و میبینه صداشُ میشنوه چه خوشحال میشه ؟ الان همونطوریم ، اما توی واقعیت ، توی همین دنیایِ لاکردار ، خوابم که دیگه مدتهاس نمی...
-
این دگر من نیستم ، من نیستم
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 02:10
ویرانی ام را به کوچه ها میبرم ، میان غربتِ همشیریانم ، شاید زیر پنجره ات مکثی کنم ، و آب دهانم را تف کنم به همۀ فریبهایِ انتظار ، شاید با چشمانِ بسته از خیابانی بگذرم ، خیابانی که تو را برد به بی برگشت ، خسته ام ، قلبم با نام تو خون در رگهایم میریزد ، شاید با تیغی از رگهایم بیرون ریختمت ، از هر عابری سراغم را میگیرم ،...
-
دنیا
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 23:46
دنیا پُر از زشتی است ، و زشتی کم ندارد ، زشتیهایِ آن خیلی بیشتر بود اگر دیده بر آنها بسته بودیم ... ( از کلامِ آغاز فیلم خانه سیاه است )
-
چشمانِ کاملاً بسته
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 22:48
کاش میشد کاسۀ سرمُ باز کنم ، مغزمُ دربیارم بذارم یه کنار تا خوب بخار کنه و خنک بشه ، بعد یه چیزهایی رو ازش در بیارم و بندازم تو سطل زباله ، اما اینکه عملی نیست . .. اما این کاش عملیه که بگم : کاش میشد دراز بکشم ، چشمامُ ببندم ، بازشون نکنم ، باز نشن ، بسته بمونن ، بمونن ، بمونن . .. بـ ـر ا ـی هـ ـمـ ـیـ ـشـ ـه . . .
-
صبور باش غریبه
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 21:39
قصدم این نبود ، اشتباه شناختی منو ، اشتباه گرفتی منظورمو ، نمیخواستم اینطوری بشه ، نمیخواستم ، نمیخواستم ، نمیخواستم . .. جنگ اعصاب ...
-
کاش کمی ، فقط کمی ...
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 20:02
کاش قبل از ... اول برش میداشتی ، ببینی اصلاً چیه ، ارزشی داره ؟ میارزه بذاریش تو جیبت ، حتی برای یک روز . .. کاش قبل از پریدن روش ، قبل از له کردنش ، کمی براش وقت میذاشتی ... کسی میدونه من چه مرگم شده ؟!
-
بارون ...
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 17:57
بارون ول کن نیست ، یاد روزهایی میفتم که جلوم مینشستی ، من غرقِ تو میشدم و تو غرق سازت . .. کجایی ؟ هنوز ساز میزنی ؟ برای کـــی ؟
-
از دلِ ما تا ولِ شما
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 04:23
عمرِ ما به دلِ گرفته گذشت ، واسه گَل و گُشادیِ دلِ شما ...
-
باز علیزاده ، باز همایون
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 03:10
باز نصفه شب شد و علیزاده تارشُ برداشت ، الانه که باز دنیا تار بشه ... آخه . . .