هر شب یه جایی هست که زمان متوقف ،
من متوقف مبشم ،
تو متوقف میشی ،
همه چیز . ..
شناور میشم تو یه چیز دلگیر ،
شاید یه حس ،
یا یه مفهوم ،
برای ده دقیقه ،
گاهی کمتر یا بیشتر . ..
تو ایران تمام مدت از دست این ملت حرصم می گرفت ،
از رفتارشون ، عقایدشون ، شیوۀ برخوردشون با هر چیزی . .. اما اینجا ، از این فاصله که نگاهشون می کنم ، ملت مظلومی رو می بینم که هرگز از زیر بار ظلم و فشار قد راست نکرده ، ملتی که انقدر بازی داده شده که مدتهاس نقش خودش رو تو این بازی از یاد برده . .. برای مَردُمَم اندوه گینم …
متوجه شدم الان که تنها زندگی می کنم هیچ چیزی گم نمیشه ،
شاید یادم بره چیزی رو کجا گذاشتم اما گم نمیشه . ..
حتی وقتی یه برگۀ کاغذ از دستم میفته زمین ،
تا وقتی که خودم نرم و ورش دارم همونجا میمونه . ..
این یعنی وقتی چیزی رو پیدا نمی کنیم و بر چسب گم شده رو بهش میزنیم ،
داریم بی اعتمادیمونو به دیگران به نمایش میذاریم ؟
نمی دونم این خوبه یا بد !
هر چی هست حسِ جدیدیه ،
تجربۀ شکل چدیدیه از بودن در تنهایی ...
اخبار دنیا شده اینکه هر روز یه عده به دلیلی کشته میشن ( سانحه ، بمب گذاری ، جنگ ... ) ،
یه عده سیاستمدار هم یا هم پیمان میشن یا پیمان میشکنن ،
ملتها هم گوشت قربونین و یا توی زندان هستن یا منتظر اعدام ...
هر روز ،
اخبار همینه ،
نیست ؟
اما واقعاً اخبار همینه ؟
دنیا با همۀ بزرگیش و زیباییش یادمون رفته ؟
یا دیگه زیبا و بزرگ نیست ؟
این عجیبه که دلم برای هیچکس و هیچ چیز تو ایران تنگ نمیشه ؟
باید از خودم نگران بشم ؟
همه چیز ، همۀ لحظات و روزها مث موقعیه که آدم از یه خواب طولانی بیدار میشه و حس میکنه واسه همه کاری انرژی داره . ..
طفلک مردممون چی میکشـــــــــــــــــــــــــــــــــــن . . .
اینجا هند ، من تنها ...
اینجا هند ، من غریب . . .
اینجا هند ، من شاد . . .
اینجا هند ، من آزاد . . .
رضا کرم رضایی هم به خاطره ها پیوست ...
شرمنده که همیشه خبر خاطره ها رو متوجه میشم . خیلی سخته که وقتی یه بچه به دنیا میاد ، آدم بفهمه که یه هنرمند و شخصیت بزرگ به دنیا اومده یا نه .. .
تقریباً 2 ماه دیگه , 3 سالِ تمام میشه که به شکلی تمام عیار تنهام ،
راستش هنوز به هیچکدوم از ویژگیهای این شرایط عادت نکردم ،
همچنان دلم میخواد که کسی باشه که
باهاش راه برم ، حسش کنم ، بریم گردش ، پارک ، سینما ،
حتی عشق بازی کنیم . ..
هنوز و همچنان همۀ اینا رو دلم میخواد ، اما ،
اما الان به همینکه فقط یه نفر باشه ، راضیم .. .
من هنوز زنده ام ،
اما به دلیل اصلیِ بالا و چند دلیل فرعی ( اما نسبتاً مهمِ دیگه ) زندگی نمیکنم ،
فقط زنده ام ...