ضیافتی بر پاست ،
ضیافتی بر پا ، بر پایِ . ..
موشها تارِ عنکبوتِ کهنه را پاره میکنند ،
خود را روی وعدۀ غذایشان می اندازتد ،
دندانهای تیزشان را در گوشتی چروکیده فرو می برند ،
دهانشان که پُر شد ،
آرواره هایشان را به هم می رسانند و سرشان را عقب میکشند ،
گوشت با بی تفاوتی کنده میشود . ..
از چیزی که زمانی همه چیز بود ، چیزی نمی ماند . ..
موشهایِ زمان از هم می درند دلم را ...
زیرسیگاری پُر شد ، باز ...
شرمم در شکوهت غرق میشود ،
شیونم در شادیت ،
و تو ،
شـاه بـانـو وار ،
مرا به میهمانیِ شقایق ها میبری ...
متوجه شدی برام فرق داری ؟
من متوجه شدم و از این فرق
داشتنت می ترسم . ..
خوب میدونم که مثلِ همه ایی ، مثل
بقیه ، مثل دیگران ،
نه بهتر ، نه بدتر ،
نه کامل تری و نه ناقص تر ،
نه زیبا تر و نه زشت تر . ..
اما چیزی درونم هست که میگه
تو بهترینی ،
تو زیبا ترینی ،
تو کامل ترینی . ..
و
دلم میخوادت . ..
به شکلِ دلخراشی یهو دلم گرفت ،
قرار نبود امروز اینطوری بشه . ..
بــــــــــد خــــــــــر ا ب شــــــــــد م ...
همین الان تصمیم گرفتم هرگز بچه دار نشم ...
این چیزیه که سالها عکسشو میخواستم ،
اما بعد از یه مدت درگیر بودن با خودم بالاخره به این نتیجه رسیدم . ..
یکی رو توی خلقتش پادرمیونی بکنم
که در بهترین حالت بشه مثل خودم ؟
که در بدترین حالت بشه مثل خودم ؟۱
وارد دنیایی بکنمش که روز به روز بدتر میشه ؟
وارد دنیایی که همه ابزار ارتباطیشون شده دروغ ؟۲
خیلی بیشتر دلیل دارم برای خودم ( واقعاً خیلی بیشترن )۳
۱ - هم ویژگیهایِ خوبی دارم که تو هیچ کسِ دیگه نیست ، هم ویژگیهایِ به شدت بدی که خاصِ خودمه .
۲ - موقع نوشتن این خط حالت تهوع پیدا کردم ، تا دهنمم رسید اما به خیر گذشت .
۳ - که البته همین که خودمو قانع میکنن فکر کنم کافی باشه .
خواهرم تویِ یه شرکتِ چینی کار میکنه ( تو همین ایران ) ، تعریف میکنه که توی آبدارخونۀ شرکت هم چند مدل چاییِ ایرانی و خارجی دارن و قهوه و قهوه جوش و دو سه مدل نسکافه و چند مدل چایِ چینی ، اما میگه خودشون ( دو سه تا ایرانی هم جزو همکاراشون هستن ) غیر از چایِ چینی هیچی نمی خورن ، تا جایی که وقتی چایِ چینیشون تمام میشه حاضر نیستن حتی یک بار از یکی دیگه از انواعِ نوشیدنی هایی که دمِ دستشونه مصرف کنن و حاضر میشن یه استکان آبِ جوش خالی بخورن اما غیر از چایِ چینی خودشون هیچ چیزِ دیگه ای نخورن . ..
استدلالشونم اینه که چرا باید با خوردنِ محصولِ جایی غیر از کشور خودشون ( که پیامدش خریدِ دوبارۀ اون محصوله ) به اقتصادِ شرکتِ سازنده اش و در پیِ اون به کشورِ سازنده اش کمک کنن ؟
میبینین ؟ میبینین چطور توی کوچکترین و ساده ترین مسائل به فکر اقتصادشونن ؟ اونوقت ما دائم مینالیم که چرا چین اینطوری تصاعدی داره پیشرفت میکنه و ما تصاعدی پسرفت . ..
( آلبوم کنسرتِ همایونش عکس نداشت ، مالِ نی نوا رو گذاشتم )
خودم داشتم همین آلبومِ کنسرتِ همایونِ حسین علیزاده رو گوش میدادم ، گفتم شاید شما هم دوست داشته باشین بشنوین ، به نظر من که اندازۀ آلبومِ نی نوا استثناییه . لینکِ خود صفحه هاشونو گذاشتم که هم از هر سرویسی خواستین بارگذاری کنین ، هم اگه خواستین بتونین تک آهنگ بارگذاری کنین ، اما اگه من جاتون باشم همۀ چهل و پنج مگابایتِ کنسرتِ همایونو میگرفتم ...
فکر کن ،
از سینما میزنیم بیرون ،
دلمونم نمیاد خداحافظی کنیم ،
اول یه کافی شاپِ ساده ،
بعد پیاده روی و قدم زدن تو پارک ،
تمامِ مدت هم حرف میزنیم ،
هی حرف میزنیم و حرف و حرف . ..
سَرِ بهتر بازی کردنِ دو تا بازیگرِ معمولی بحث میکنیم و
از همه چیزِ این لحظات لذت میبریم ،
از ثانیه ثانیه و قدم به قدمش . ..
امـا نـیـسـت کـه ...