تصور کن دوتایی نشستیم و تو یه سوال ازم بپرسی ، مثلاً بپرسی وبلاگ چیه ؟ بعد من شروع کنم برات توضیح بدم ، از اینکه سرویس وبلاگ چیه و چطور خدمات میده و ثبت نام و قالب و نظر دادن و خلاصه سیر تا پیازشو برات بگم ، حالا خودتو از این تصور حذف کن ، چی میمونه ؟ من میمونم که دارم با صدای بلند ( منظورم فریاد زدن نیست ، صدایِ نرمالِ یه گفتگو منظورمه ) دارم همراه با تکون دادن دست در مورد وبلاگ توضیح میدم . ..
این روزها همش وضعیتم اینطوریه و تنها دلخوشیم هم اینه که کسی نیست تا ببیندم و به عقلم شک کنه ...
پیمان ابدی بدلکار ایرانی سریال تلویزیونی
«هشدار برای کبری 11»
بر اثر سانحه رانندگی هنگام فیلمبرداری درگذشت . ..
به نظر من که فدای نبود ایمنی توی این شغل تو ایران شد ،
از اون خبرا بود که مثل پُتک میخوره تو سر آدم ،
هنوز گیجم از شنیدنش . ..
روحش شاد . ..
فاتحه فراموشمون نشه ...
واقعاً مادرها همونقدر که گفته میشه ویژه ان ؟
همونقدر که گفته میشه خوب یا مهربونن ؟
واقعاً بچه هاشون براشون فرقی ندارن ؟
واقعاً خوبی و شادکامیِ همۀ بچه هاشونو به یه اندازه میخوان ؟
اینو توی وبلاگ گوجه سبز دیدم ، خوشم اومد ،
( برخلاف خودش که ازش خوشم نمیاد ) ،
گفتم با شما هم قسمت کنم ...
<<< جمعه 18 اردیبهشت ، روز جهانیِ تالاسمی >>>
با آزمایشهای پیش از اردواج ، از تولد کودک مبتلا به تالاسمی پیشگیری کنیم ...
با فشاری شبیه همون فشاری که به پاهام میارم تا از روی جوب
بـپـرم ، از زمین بلند میشم ، الـبـتـه خیلی نمیرم بـالـا ، اما قابـلِ
قـبـولـه ، راحت سر و ته می ایستم روی سقف ، میتونم از دیـوار
راست برم بـالـا ، برای همه هـم این ویـژگیم طـبیـعیه ، تـوی هـوا
شـــنـــاورم و آی لــــذت داره ، آی لــــذت داره کـــــه نـــــگـــــو . ..
همین دیگه ، خیلی وقته دیگه این خوابُ ندیدم ، خـــــیـــــلـــــی و قـــــتـــــه ...
همیشه ۳ تا بودیم ،
یکیمون هم اضافه بود . ..
اون همیشه من بودم ...
چرا همیشه ۳ تا بودیم ،
یکیمون هم اضافه بود ؟
چرا اون همیشه من بودم ؟؟؟
تنها نشستم تو اتاقم ،
گوشی موبایل تو دستمه ،
لیستِ شلوغِ شماره ها رو بالا و پایین میکنم ، اما کسی نیست که . ..
رادیو روشنه و مجریهایِ برنامۀ شبانه شر و ور میگن ، باز از سکوتِ خرد کننده بهتره . ..
چند دقیقه یه بار دست میکنم تو دماغم* ،
سیگارم روشنه ،
چشمام از خواب میسوزن اما خوابم نمیبره ،
کتابی صِدام نمیزنه ، خوندنیهای مجله رو هم خوندم ،
دور تا دورم تنهایی نشسته ،
کسی هم نیست بیاد تنهایی رو بدزدیم ...
( *دماغ برایِ این جمله مناسب تر بود تا بینی )
از سنگ ،
از من ،
مینا میسازی ،
به پلک بر هم زدنی ،
معجزه کردنی ...
( منظور از مینا ، آسمونه و اسم هیچ شخص خاصی نیست )