در سکوت که دستم را می گیری ،
پرم میکنی از شنیدنی ،
لبریز زیبایی ،
دریایی از شکوفه . ..
اما ،
رو که میگردانی ،
بمبی درونم فریاد میشود ،
از هیروشیما تا حلبچه ، درونم بهم می پیوندد ،
و نعره ای مرا از من می پراکند . . .
چطور میتونی هم توی روز خورشید باشی
و بتابی به تنم ،
و هم توی شب ماه باشی
و نور بباری بهم ؟
هر چی بال میزنم ، نه روز میرسم بهت ، نه شب ...
- امروز سر تو با چند نفر بحثم شد .
-- آره دیدم .
- پس چرا چیزی نگفتی ؟
-- میخواستم ببینم تا کجا پای من وایمیستی .
- خوب ، چطور بودم ؟
-- حـــالـــا ...
- باشه ، اما از پا افتادم . وقتش نشده بیای ؟ دیگه بریدم . ..
-- اگه هیچوقت نیام چی ؟
- خودمم همین حدسو میزنم .
-- پس دیگه چی میگی ؟
- آخه دلم فقط همینو تو زندگی میخواد ، گاهی فکر میکنم برای همین زنده ام .
-- اما من فکر میکنم آدم برای یه ماموریت ، یه هدف تو دنیاست و زنده است .
- خوب منم هدف و ماموریتم همینه دیگه .
-- آهان ، ایرادت همینه . عشق مرکب حرکته ، نه مقصد حرکت . اما تو مقصد میبینیش .
- چه عجب بالاخره قبول کردی که عاشقم .
-- اِاِاِ باز شروع نکن .. .
- من که چیزی نگفتم ، تو دیگه باهام دعوا نکن . ..
-- باشه عزیزم ، برو استراحت کن .
- باشه چی ؟ متوجه نشدم ..
-- گفتم باشه ، برو استراحت کن .
- چشم الهی قربونت برم ، مراقب خودت باش همه کسم ...
-- تو هم همینطور ، خودتم برای چیزی ناراحت نکن ، من همیشه کنارتم .
- فدات بشم که انقدر مهربونی .
-- خدا نگهدار .
- خدا نگهـ . . .
همیشه به اینجا که میرسه ، بی اختیار چشمامو باز میکنم و بیدار میشم .
بیدار میشم و بغض توی گلوم منفجر میشه ،
منفجر میشه و من چندباره متلاشی میشم . . .
فــــــــــــــــــــکــــــــــــــــــــر کنم دارم عــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــق میشم ...
هم زیبا ،
هم خانم ،
با نشاط ،
خوش صحبت
و خوش فکر ،
با صداقت ،
از همه مهم تر
اهل وفاداری . ..
فقط یه مشکل کوچولو هست :
( نمیگم چه مشکلی )
از دور لبهاتو گرم و صمیمی می بوسم . . .
نه اونطور که کسی از روی غرایز و شهوت می بوسه . ..
منظورم اونطوریه که کسی
با چشمهای خیس ،
وضو می گیره ،
پنجه هاشو قفل می کنه توی ضریح ،
آروم لبهاشو روی ضریح میذاره ،
همه عشقشو یکجا جمع می کنه توی سینه اش ،
و با همه وجود ضریحو می بوسه . . .
تو هم داری دنبال من می گردی ؟
منم شماره تو رو دوست دارم داشته باشم . ..
بالاخره همو پیدا می کنیم .
مهم اینه که جفتمون از گشتن خسته نشیم . ..
من مال تو می مونم ،
تو چطور . . . ؟
میشه منو به عمق چشمات ببری ؟
اونجاش که آب از سر آدم میگذره ،
اونجا که آدم فکر می کنه غیر از بقیه آدمهای دنیاس .. .
ببرم اونجا و بذار تا ابد بمونم ، باشه ؟
مرسی نفسم . . .
یـادتـه ؟
سکوت سرشار از ناگفته هاست ،
اعتراف به عشقهای نهان و حرفهای بر زبان نیامده ،
و در این سکوت حقیقت ما نهفته است ،
حـــقـــیـــقـــت تـــــــــــــو و مـــن ...
آره ، یــادمــه . . .