تنهایی یه جاده درازه
که آدم همیشه فکر میکنه وسطشه ،
اما واقعیت اینه که هیچوقت نمی فهمه کجاش وایساده ...
فــــــــــــــــــــکــــــــــــــــــــر کنم دارم عــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــق میشم ...
هم زیبا ،
هم خانم ،
با نشاط ،
خوش صحبت
و خوش فکر ،
با صداقت ،
از همه مهم تر
اهل وفاداری . ..
فقط یه مشکل کوچولو هست :
( نمیگم چه مشکلی )
از دور لبهاتو گرم و صمیمی می بوسم . . .
نه اونطور که کسی از روی غرایز و شهوت می بوسه . ..
منظورم اونطوریه که کسی
با چشمهای خیس ،
وضو می گیره ،
پنجه هاشو قفل می کنه توی ضریح ،
آروم لبهاشو روی ضریح میذاره ،
همه عشقشو یکجا جمع می کنه توی سینه اش ،
و با همه وجود ضریحو می بوسه . . .
یه نفر از کامپیوترم سو استفاده کرده و
توی وبلاگ یه نفر که هم خیلی براش احترام قائلم ،
هم برام مهمه مزخرف و پرت و پلا نوشته . ..
نمی دونم با چه رویی تو صورت اون یه نفر نگاه کنم و بگم من بی تقصیرم عزیزم جان .. .
الان متوجه این قضیه شدم ،
میشه راهنماییم کنی ؟
شب آهسته از روی بدنم عبور می کنه . ..
فرهاد داره یکی از ترانه های بعد از انقلابشو تو رادیو پیام می خونه ،
سیگار روشن به نیمه رسیده کنار زیرسیگاری منتظر منه ،
ساعت ۴:۲۵ دقیقس .. .
تو خوابی و نمی دونی امشب برای من احتمالا ،
اولین شب آرامشه . . .
میگه خوابتو دیدم ،
۳ تا مهر نماز دستت بود که هر کدوم یه شیار
دور تا دورش بود و روی شیار یه نوار طلایی بود ،
تو یکیشونو خیلی دوست داشتی . ..
دو روزه دارم به ۳های تو زندگیم فکر میکنم و یکیش که باید برام عزیزتر باشه .
کاش فکر نمی کردم امکان داره به اینجا سر بزنی ،
کاش منتظر این نبودم که تو یکی از همین روزها ،
از یه گوشه دنیا ،
خیلی اتفاقی سر از این صفحه در بیاری و . . .
- حالم باز خوب نیست ، نه ؟
- خیلی بدتر از خوب نیسته .. .
- ممنونم .
- احتیاج به تشکر نیست .
کسی ۱۷ سالگیه منو ندیده ؟
پرسه زدنهامو توی میدون ۵۴ نارمک چطور ؟
نوار داریوش و غروبهای جمعه .. .
انتظارهای صبحگاهی توی ایستگاه اتوبوس رو .. .
ایمانمو به خوبیه زیباییها .. .
هیچکدومو ندیدین ؟
از یابنده تقاضا میشه بگه کجا اونها رو پیدا کرده .. .
میخوام بدونم از کجا همو گم کردیم . . .
تو هم داری دنبال من می گردی ؟
منم شماره تو رو دوست دارم داشته باشم . ..
بالاخره همو پیدا می کنیم .
مهم اینه که جفتمون از گشتن خسته نشیم . ..
من مال تو می مونم ،
تو چطور . . . ؟
اگه کلی نگاه کنیم در هفته هفت روزه ،
مردم شش روز اول رو از خونه خارج میشن و
روز هفتم که جمعه باشه ،
( البته می دونیم که این روز در فرهنگهای مختلف متفاوته ،
اما در همه فرهنگها همچین روزی هست )
همه مسیر مخالف کل هفته رو طی می کنند
و برای استراحت و تجدید قوا به سمت خونه میرن ،
و اتفاقا رایجه که توی همین روز به حسابهای طول هفته خودشون رسیدگی میکنن .
از طرف دیگه توی کتب دینی اومده که زمین و آسمانها در شش روز
( البته نه شش روزی که ما در مقیاس زمینی میشناسیم ) خلق شدن ،
و قراره در روز قیامت همه چیز از بین بره و کار محاسبات اعمال شروع بشه .
یه جورایی انگار عکس شش روز خلقته و
روز قیامت ، همون روز هفتم یا همون جمعه خلقته .
تو شباهتی بین هفت روز زمینی و هفت روز آسمانی نمی بینی ؟
برای من مثل این میمونه که انگار یه مدل میکروسکپی از هفت روز آسمانی رو گذاشتن جلومون و اونو با زندگی روزمره آمیخته کردن تا همیشه به یاد اون هفت روز اصلی باشیم . . .