دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

اما من عاشق تنهاییم






میگه  : تو دیگه خیلی از تنهایی مینالی .


میگم : خوب آخه دهنمو سرویس کرده .


اون میگه : اما من عاشق تنهاییم ، تو قدر موهبتی که داری رو نمیدونی .


من میگم : برای اینه که هر وقت بخوای میتونی ازش خلاص شی ،

برای اینکه اختیار اینکه کِی تنها باشی و کِی از تنهایی در بیای دست خودته ،

اگه شرایط طوری بشه که چه بخوای و چه نخوای تنها باشی اونوقت میفهمی چی میگم ،

بخصوص که مدت طولانیی هم اینطور باشه و بد تر از اون ندونی که تا کِی هم ادامه داره .


جواب میده : اوووه ، تو هم بابا خیلی سخت میگیری .

چهار سال دیگه اصلاً یادت میره که این روزا رو تجربه کردی .


جواب میدم : چهار سال دیگه سن تفریحاتی که الان برام مهم هستن گذشته .


موبایلش زنگ میزنه ، میگه : اَه ، اینا هم ول کُن نیستن ،

بعد گوشی رو جواب میده ،

نیشش باز میشه و گفتگومون نصفه رها میشه ...






نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد