درونم پُر از نیازهاییه که مثل شعله هایِ آتیش زبونه میکشن و آبی نیست که بریزم روشون ، از دستم کاری براشون بر نمیاد ، البته اول فکر می کردم برمیاد ، همۀ تلاشمم کردم و به هر دری هم زدم که بازم البته بسته از کار در اومد . ..
دیگه از وجود نفرینی که چمبره زده رو زندگیم مطمئنِ مطمئنم ، هم عذاب میکشم هم قبولش کردم...
این نفرین فقط واسه زندگی تو نبوده منم با تو توی این نفرین که بر زندگی هامون افتاده شریکم.
متاسفم که میبینم توی این تلخی تنها نیستم و کسای دیگه ای هم این روزهای زشت و دارن سپری میکنن ...
سلام داداش با اجازه من از وب رافونه اومدم وبلاگو خوندم دمت گرم .خیلی خوب نوشتی منم یه بابا دارم که نگو !!رفته به احمدی نزاد رای داده هی میگه ندا رو ارش حجازی کشته!به خدا بابا تو خیلی بهتره !
ممنون که سر زدی ...
هان اینم خواستم بگم من یه نامزد دارم خیلی خوشیم واسه خودت عشق داشته باش ازدواج کن البته به عنوان برادر کوچکتر گفتم!
خیلی ممنون از پیشنهاد برادرانت ...
سلام الان دارم زار زار گریه میکنم اصلا نه شما رو میشناسم نه هیچی این ۵شنبه قراره منو به زور شوهر بدن دلم خیلی گرفته دارم میترکم تورو خدا تو وبلاگتون بنویسید اینقدر خانواده ها دختراشونو نزنن وبه زور شوهرشون ندن
باشه ...
حالت خوبه؟
آره عزیزم ، ممنون از اینکه همیشه بیادمی و حالمو می پرسی ، نمیدونی چقدر این کارت بهم انرژی میده ...
استاد تلاق با ط دسته داره گفته باشم وگرنه حناق می شد