دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

خوش بگذره ...






خوش ، خوشی ، خوش گذشتن ؛


چرا این عبارتها برامون گفتنشون جرم شده ؟ چرا خوش بودن و خوش گذشتن رو بَد میدونیم ؟ شاد بودن رو کار بدی میدونیم و فکر می کنیم اگه دائم ناراحت و پکر باشیم درسته ، آخه چرا ؟ دقت کردین که دیگه سالهاس به کسی نمیگیم خوش بگذره ؟دقت کردین که در جواب احوال پرسی ها از گفتن عبارتِ "خوش میگذره" طفره میریم ؟ چه اتفاقی افتاد ؟ این از کجا شروع شد که خوش گذشتن رو حرام کردیم به خودمون ؟ چرا وقتی در گفتن مشخصات کسی گفته میشه طرف خوش گذرونه ، اون آدم رو آدم بی قید و بندی به حساب میاریم ؟ چرا خوش گذرونی رو با بی مبالاتی یکی می گیریم ؟


دلم گرفته از این روزگار ، از این تنهایی که دارم دیوانم میکنه ، جالبه که همه هم می بیننش و کسی دست کمک به سمتم دراز نمیکنه ، دراز نمیکنه تا دستی رو که برای کمک گرفتن بلند کردم بگیره ، منم دلم میخواد بهم خوش بگذره ...






نظرات 3 + ارسال نظر
رافونه شنبه 6 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ب.ظ

دستم را بگیر اگه کاری از من ساخته است!

ممنونم ازت عزیزم ، تو همینطوری هم بیشتر از چیزی که فکرشُ می کردم بهم لطف داری ...

رافونه چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ

سالمی؟
خبری ازت نیست؟

مرسی از احوال پرسیت ، راستش هستم اما این روزا اخبار و خبرهایی که می بینم و می خونم دمار ازم در آورده ، دارم به هر دری میزنم که به خودم بگم این حس دروغه که فکر می کنم دارم تو جنگل زندگی می کنم ...

رافونه پنج‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:04 ب.ظ

اشکان جان اتفاقا توی جنگل زندگی کردن به نظرم خیلی بهتره اونم با حیوون ها که با همنوعشون این کاری که آدمها می کنند نمی کنند.

از اینت که همیشه مغز حرفُ میگیری و توی جوابهایی که مینویسی هم درست حرفتُ میزنی به مرکز نشونه خیلی خوشم میاد ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد