دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

هفته هایِ خاکستری






هر روز ، هر هفته ، شده هفتۀ خاکستری ...







نظرات 6 + ارسال نظر
جوکر دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.jokeandsms.blogsky.com

سلام خوبی اشکان

من که تنها نیستم اما از اینجا خوشم اومد مطالبت یه جوری همه جوره است میگیری جیگر

راستی با اون مطلب پارادوکس تک جمله ایت خیلی حال کردم بگذریم

دمت گرم و خسته نباشی

خوشحالم که خوشت اومده از اینجا و امیدوارم بهونه ایی بشه که بازم اینجا ببینمت . ..
دم شما هم گرم .. .

جوکر دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ق.ظ http://www.jokeandsms.blogsky.com

راستی اگه اشکالی نداره و با تبادل لینکم موافقییییییییییییییی چیز کن یعنی منو به لینک ما شما رو لینکیدیم

وبلاگ من مختص خندیدن و خلاصه به قول قدیمیا دم غنیمته

بیا دوست داشتی منو لینک کن ما شما رو با عنوان وبلاگتون لینک میکنیم آیا وکیلم ؟

راستش اگه لینک کردی که خیلی ممنون ، اگرم نه که هیچ ، اما اگه دقت کرده باشی توی این 5 ماهی که اینجا وبلاگ می نویسم فقط 3 نفر رو لینک کردم ، خلاصه اگه ناراحت نمیشی باید بگم اهل لینک کردن نیستم عزبز ، اما بازم ممنون از سر زدنت و خوشحال میکنی اگه بازم اینجا ببینمت .

رافونه دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ق.ظ

کل زندگی خاکستری بود وقتی تموم میشه به نظر سیاه میاد اما باید خودم برم تجربه کنم ببینم واقعا سیاهه یا بی رنگ

آره ، همینطوره ، موافقم باهات ...

محمد دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:15 ق.ظ

روز و شبتون بخیر دوست عزیز.

همچنین شما ، ممنون ...

آرام دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ب.ظ

رنگی که ملالت روز را به هفته بکشاند باید که تفسیری دیگر برایش قلم زد . ورای رنگ و لعابهای فریبنده و یا رنگهای به جبرترسیم شده - ُزندگی را رقم بزن .
بعبارتی زیستن را تجربه کن زیستنی برای خویشتن خویش .

این یه فایل صوتی همراش بود ، Playerش باز شد برات ؟

راستش میدونی چرا انقدر بهم فشار میاد و دارم اذیت میشم ؟ همش برای اینه که دارم تمام تلاشمُ میکنم و به هر دری میزنم که به تنهایی زندگی کردن عادت نکنم ، نمی خوام عادت کنم که تنهایی از لذتها لذت ببرم و دیگه به جایی برسم که بود و نبود یه نفر تو رندگیم برام فرقی نداشته باشه ، یه جورایی دارم سعی میکنم به زندگیی که دیگه داره به چند سال میکشه ، خو نگیرم ...

آرام دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ

شکل امری فعلهای کامنتم رو امر و نهی محسوب نکن بخاطر ُساختارنوشته است . قصد توصیه های از تیپ جناب آزمندیان را ندارم .

به هیچ وجه همچین فکری نمی کنم ، چقدر خوبه که باز داری بیشتر سر میزنی بهم ُ ممنونم ...

( دیدی اینبار با شصتیها اشتباه نگرفتمت !؟! )

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد