دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

اینطوری







چند وقتی بود که فکرم درگیرِ این بود که چی شد که اینطوری تنها شدم ؟ از کجا شروع شد ؟ علتهاش چی بودن ؟البته برای کناره گیریم از جماعت دخترها جوابهایی داشتم ، اما سوالم دربارۀ پسرها بود . هیچوقت آدم رفیق بازی نبودم که سرم شلوغ باشه و ندونم با کی داشتم با تلفن حرف می زدم و با کی قراره برم بیرون ،




( حوصله اش نیست ادامه اش رو بنویسم ، هم طولانی میشد ، هم اینکه فکر میکنم همه همینطورن و دلایلم با هر کس اینطوره مشترکه ، شاید بعداً کاملش کردم )






نظرات 1 + ارسال نظر
رویا شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ق.ظ http://royayi.blogsky.com

شاید هر کسی واسه تنها بودن دلیل داشته باشه...
ولی همیشه تنها بودن دلیله خوب نبودن آدم ها نیست..یه وقتایی آدم های خیلی خوب خیلی تنهان و برعکس...

بله ، شنا درست میگی . ..

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد