دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

باز روزِ ویژه







هیچوقت فکر نکردم امکان داره کسی از تولدم خوشحال شده باشه ، چهارمین پسر بودم که با آرزوی به دنیا اومدن یه دختر بعد از سه تا پسر UpLoad شده بودم ، اونم در حالی که سرِ پسر قبلی نصف روز کشش میدن که به مادرم بگن اینبار هم پسر DownLoad  کرده مبادا حالش بد بشه . با این اوصاف می بینین که هیچکس دلیلی برای شاد شدن از ورودم نداشته . ..


بچه که بودم یکی از تفریحاتم این بود که ظهر ها که همه خوابن برم آلبوممُ بردارم ورق بزنم و عکسهای نوزادیمُ ببینم ، همیشه موقع تماشا کردن تو دلم از پدر مادرم تشکر میکردم که حاضر شدن به فرزندی قبولم کنن ، با اینکه به اندازۀ کافی پسر تو خونه داشتن . ..


هنوز به پنج سالگی نرسیده بودم که بالاخره مادرم یه دختر گذاشت وسط خونه ، خوب دیگه قسمتِ منم اینطوری بود چون همۀ سرا چرخید سمتِ اون و همون یه ذره توجهی هم که گاه به گاه بهم میشد از دست رفت . ..


از ماجراهایِ بزرگسالیم هم که تک و توک توی منفورها شرحشون رفته و میدونین . خلاصه بعضی سالها کلی ذوق داشتم که یه سال بزرگتر میشم و بعضی سالها هم اصلاً چشم دیدنشُ نداشتم .

اما امسال برام یه جورِ دیگس که برایِ خودمم جدیده . ..


روز تولدم نزدیکه و هیچ حسی نسبت بهش ندارم ...




( از اینهمه انزجاری که از جنگ توی پست قبلی ازتون دیدم شگفت زده ام )






نظرات 2 + ارسال نظر
رافونه دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:35 ق.ظ

اشکان جان خودت رو ناراحت نکن
این مرضه که هر چی ندارن می خوان یکی دختر می خواد یکی پسر می خواد یکی اصلا نمی دونه چی می خواد
بعد که میاد می گه اینو نمی خواستم اونو می خواستم
تجربه های که ندارند سر بچه اول بدست میارن بعد زور می زند بچه دوم رو تربیت کنند واسه جامعه مثلا بازم نه واسه خودش.
سومی رو که دیگه ول می کنن چهارمی رو دیگه حوصله ندارند بعد ته تقاری عزیز میشه
اونایی هم که یه دونه دارند بازم مرض خواستن خودشون رو می خواستند ارضا کنن

هیچی از من بپرسی میگم مرضه
بچه دار شدن می تونه یه حق باشه فقط واسه پدر و مادر می تونه یه ظلم باشه در حق بچه
می تونه یه وظیفه باشه که حتما باید انجام داد
بعضی وقت ها فکر می کنم با حیوون ها چه فرقی داریم؟؟!!


دیدی میگن با پوست و گوشتم لمس کردم ؟ منم الان اون مثالی که دربارۀ بچۀ اول تل پنجم زدی رو همینطوری لمس کردم ، باور کن وقتی میخوندمش براش داشتم تصویر میدیدم تو ذهنم ، واقعاً گل گفتی ، قلمتُ باید طلا بگیرن .. .
در مورد سوالت باید بگم تو ایران که دیگه فرق زیادی نداریم ، این یه مقدار فرق هم که مونده بابت کم تلاش کردن ما نیست ، علت از تلاشیه که اونا میکنن برای حفظ تفاوتهاشون ...

الهام دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 ق.ظ http://bella

خودت خودتو دوست داشته باش کافیه.....
بعدشم اگر توام مثل من یک هفته تو این مدرسه ها میرفتی میفهمیدی چی میگم..مخصوصاْ پسر ها که توی برگه های تستشون کلی سایتهای سکسی و کلی شماره موبایل و چرت و پرت نوشتن..پسر ۳راهنمایی البته نه ۲۴ ساله.....البته مدرسه های ما ازاول همین بوده فقط اینکه ما اون زمان کوچیک بودیم نمیفهمیدیم چه بلاهایی داره سرمون میاد...
ممنون..تموم شد کارم....

نه خیر ، زمانِ ما هیچ اینطوری نبود ، کارایی که الان همین راهنماییها میکنن ، ما سالِ چهارم با شرم میکردیم . ..

خواهش میکنم ، البته من میخواستم رو پایِ خودت بایستی ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد