دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

این دگر من نیستم ، من نیستم






ویرانی ام را به کوچه ها میبرم ،
میان غربتِ همشیریانم ،
شاید زیر پنجره ات مکثی کنم ،
و آب دهانم را تف کنم به همۀ فریبهایِ انتظار ،
شاید با چشمانِ بسته از خیابانی بگذرم ،
خیابانی که تو را برد به بی برگشت ،
خسته ام ،
قلبم با نام تو خون در رگهایم میریزد ،
شاید با تیغی از رگهایم بیرون ریختمت ،
از هر عابری سراغم را میگیرم ،
به دور اشاره میکنند با انگشت حیرت ،
به جایی که تو باید باشی ،
به جایی که سُر خوردم به انتظار ،
راه میروم ،
به همۀ قدیسین دخیل میبندم و
در دلم لعنت میفرستم که به من قولِ ما دادند ،
خورشید خیره دنبالم میکند ،
پس کو سایه ام ؟
سیگار دیگری روشن میکنم ،
مخدرم را به سوزن میزنم ،
سوزن دیگرم را سرخ میکنم ،
دود پشت دود ،
نرم میشوم ،
رخوت پُرم میکند ،
سَرَم ول میشود ،
سر گیجه ،
راه ،
تو ،
دروغ ،
دخیل ،
تکرار ،
می روم ،
نیستم ،
خسته ام ،
بریده ،
خسته و بریده ...





نظرات 1 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:12 ب.ظ http://theuglyduckling.blogsky.com

معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است...تنهایی رو می گم

بچسب بهش .. .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد