تازگیا یه وبلاگ پیدا کردم ، از ایناس که نویسنده اش ماهی یکی دو تا پُست بیشتر نمیذاره ، یه صفحه و وبلاگ هم توی سیصد و شصتِ یاهو داره ، توی یکی دو تا سایتِ فرهنگیِ دیگه هم عضوه که لینکشون تو همین صفحه هاش دیدم . ..
از وقتی که پیداشون کردم ، شبها از موقعی که میشینم یه وبگردی تا موقعی که بلند شم ، دائم یکی از صفحه هاش جلوم بازِ ، نه اینکه یه ضرب همشونو پُشتِ سرِ هم سر بزنم ، اما دارم تو یکیشون میچرخم . ..
نمیدونم توشون دنبالِ چی میگردم ، حتی حرفی هم با نویسنده اش ندارم ، ( جالبه که دهه شصتی هم هست ، اما حسِ بدی نسبت بهش ندارم ، البته نمیتونم بگمم حسم خوبه ) ، اما بی تفوتم نیستم در برابرش . ..
دلم میخواد بدونم چرا باید سرِ راهم قرار بگیره ، چه پیامی برام داره ؟ من چه پیامی براش دارم ؟
چی از جونِ هم میخوایم ؟ ( البته خودش نمیدونه شده پایِ ثابتِ وبگردیم ، اما شاید لینکِ این پُستُ براش گذاشتم ، اما فعلاً دو دلم به سمتِ نذاشتن )
بی تفوتم نه بی تفاوت!
همینه که هست . ..
تا کور شود هرآنکه نتواند دید ...
انشاالله.
چقدر انتقاد پذیر!!!
امیدوارم ناراحتت نکرده باشم ، لطفا انقدر رو اعصابم نرو .
چرا بجای دیدن پیامی که توی حرفه ، غلطهای تایپی رو میبینی ؟ خوبه همین امروز از ظواهر و دیدن ظواهر حرف زده بودم .. .
عجب تبلیغی کردی براش متمایل شدم بخونمش
اما لینکش کو؟:))
آیــــــــــا بــــــــــدم ؟
یــــــــــا کـــــه نــــــــــدم ؟
!!؟؟
حالا .. .
اشکان عزیز آنجه خواسته بودین انجام شدگرچه با تاخیر
فی الواقع اشکال اونجاست که نظرات پست های قدیمی تر رو گاهی چک می کنم فقط ، عذر بنده رو بپذیرید.
از اینکه نظر بدی نسبت به من- ما -(نویسندگان وبلاگ)!! ندارین خوشحالم هرچند این قصه ی دهه ی شصتی و حس خوب و بد شما علامت سواله برام
از همراهیتون ممنونم ، روزگارتون قشنگ
ممنون که انجامش دادین ، من هم سپاسگذارِ همراهیِ شما هستم . ..
شاد باشین و شادکام ...