دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

اعتماد به نفسِ در منفی ...







یه دوره ای انقدر اعتماد به نفسم رفت پایین که ، تو نِت میگشتم دنبالِ دخترهایِ مختلف و باهاشون قرار میذاشتم و میگفتم  " وقتی دیدینم نمیخواد آشنایی بدبن ، فقط ببینینم و برین و بعد برام بگین چطور بودم ؟ خوب ؟ بد ؟ کجاهای ظاهرم ایراد داره ؟ "

از همون موقع هم از کسایی که به ظاهر خیلی اهمیت میدن تو رابطه یا حتی اولین ملاکشون توی انتخاب ظاهره بدم اومد . ..


البته همچنان اعتمادِ همونقدر پایینه ، ولی دیگه اونکارو نمیگنم ...


( راستی آهنگِ توی نظرها رو عوض کردم )






نظرات 2 + ارسال نظر
رافونه جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:54 ب.ظ

خب همیشه آدم ها وقتی بزرگتر می شن کار های عاقلانه تر رو انجام می دن و از اشتباهتشون کم میشه
وای به حال اونهایی که تا ابد در اشتباهاتشون می مونند

متوجه نشدم ! منظورت کدوم قسمت رفتارمه ؟ قسمت اولش یا نتیجه و قسمت دوم ؟

رافونه جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:56 ب.ظ

راستی این چه موزیکی گذاشتی؟ داستانش رو هم که تعریف نمی کنه؟

این فقط برای تجدید خاطره است ، آرم برنامه قصه ظهر جمعه بود سالها ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد