مامان میزنه به درِ اتاقُ میگه نادر اینا دارن میا اینجا چکار میکنی ؟ ( اعصابم میریزه بهم ، هیچ حوصلۀ خودشُ زن و توله اش رو ندارم ، میدونم مامان و خواهرمم دستِ کمی از من ندارن ) ، میگم نمی دونم. ..
بعد از یکی دو دقیقه میرم میگم بگین خونه نیستم ، درِ اتاقم قفل میکنم که یه وقت فکر نکنه حالا که نیستم آرشیومم بی صاحاب افتاده و میتونه بیاد غلت بزنه توش . .. مامان میگه باشه ، فقط چراغتم خاموش کن و چراغ مطالعه رو روشن بذار ، میگم باشه . ..
پیداس بابا حرصش گرفته ، چند تا بهونه میاره که مامان جوابشو میده ، میام تو اتاق و صحنه رو میچینم ، صدای در میاد و میریزن تو خونه ، میام پای وایو که میبینم بابا Acces Point ( اینترنت رو بیسیم توی خونه پخش میکنه ) رو خاموش کرده** ...
* وایو ( vaio ) هم مارکِ لپ تاپمه ، هم اسمی که باهاش صداش میزنم .
** البته زنگ میزنم به خطِ خونه و خواهرم روشنش میکنه و من این پست رو میذارم .
تو که جواب آف نمیدی که؟؟!!!....وقت و حوصله تست گرفتن از پسربچه های شر راهنمایی رو داری ؟؟؟
ببین میشه لطفاْ خودت از جعفری هم سنتور و هم پیانورو بپرسی..ممنون میشم..کمی هم عجله دارم..من با جعفری ۱۰ سالی هست هیچ سخنی نگفتم..:D:D:D:D
خوب داشتم برنامه هامو چک میکردم ، تو که میدوی عشق من تست گرفتن بود ، جعفری هم به روی چشم ...
اما دفعۀ بعد که اومدی نظر یادت نره ...