دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

خراب شد ...

 

 

 

 

 

 گریه 

 

دیشب یهو وسطای شب همۀ فشارها و ناراحتیای 

این چند روز محو شد . .. 

انقدر آنی این اتفاق افتاد که برای خودمم عجیب بود ، 

خیلی ناگهانی سبک شدم ، 

راحت شدم ، 

انگار که اصلاً اتفاقی نیفتاده ، 

یا انگار همۀ اتفاقها تمام شدن و همه چیز 

به حالت اولش برگشته . .. 

دو سه تا پست قبلی هم نتیجه همون حس بودن . .. 

 

 

 

اما ، 

 

 

 

اما ، خراب شد ... 

 

 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فروردینی شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 02:36 ق.ظ

بگرد ببین جایی اشتباه بزرگی بین خودت و خدات انجام ندادی!
معمولا برای خودم اینطور تعبیرش می‌کنم.

وقتی نوشته بودم < آدم خودش بدونه تقاص چی رو داره پس میده و نتونه اعتراض کنه > منظورم همین بود دیگه . خودم میدونم کجا پامو اشتباه برداشتم ، اما کاری از دستم بر نمیاد .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد