دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

دفـــتـــر ســیـــب و درخــت چـــهـــل بـــرگ

بــنــویــســیــن دفــتــر ســیــب و درخــت چــهــل بــرگ ، بــخــونــیــن آرامــشـــــگــاه ...

خدایا ...

 

 

 

 

 

فردا ؟ 

 

خدایا فردا از اون روزاس که ، 

اگه تو پشتمو نگیری و هوامو نداشتخ باشی ، 

به شب نمیرسم . .. 

 

خیلی بده که آدم تو خونه خودش ، 

احساس غریبی و تنهایی بکنه ، 

خیلی بدِ ، 

خیلی  ...

 

 

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
رافونه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:03 ق.ظ http://rafouneh.blogsky.com/

با این حس پاراگراف دومت کاملا آشنایم. ولی اولی رو ندارم.
می خواستم بگم چه کار خوبی کردی از عکس استفاده می کنی
لذت می بری وقتی کمک می کنه که حرفت رو بهتر به مخاطب انتقال بدی
من که لذت می بردم و می برم از عکس ها که خودشون حرف می زنند

البته ناسلامتی قراره داستان نویس باشم ، پس باید یاد بگیرم حرفمو بدون نیاز به عکس و تا جای ممکن همراه تصاویر کلامی بزنم .. .

فروردینی سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:45 ق.ظ

با نظر رافونه در مورد این عکس موافقم.
وقتی تواین موقعیتها قرار می‌گرفتم نذر ام البنین می‌کردم و جواب میگرفتم.

تازه تو این عکس از ترس اینکه خودش یه وقت کنترل منطقشو از دست بده و از ترس اینکه اون وحشی که بهش حمله کرده یه وقت آسیب غیر قابل جبرانی بهش نزنه ، اسفنگترهاش خودشونو ولنکردن ...
رسوندم ؟

رافونه چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 01:53 ب.ظ http://rafouneh.blogsky.com

من خودم از کتاب داستانی که هیچ عکسی توش نبود همش نوشته بود خیلی بدم میومد
پس خود داستان نویس هم به عکس احتیاج داره

اما من کتاب داستان بدون عکس رو دوست داشتم که با قوه تخیل خودم صحنه ها رو ببینم ، نه اونطوری که نقاش دوس داشته .
پس خود داستان نویس به عکس احتیاج نداره ...
البته نظر شما کاملا محترمِ ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد